پدید آور: نادر ابراهیمی
ناشر: روزبهان
کتاب یک عاشقانه آرام روایت سادهای از زندگی معلم ادبیات گیلکی و همسرش است که آرام آرام ما را محو گرمای عشقشان میکند.گیلهمرد که توسط ساواک دستگیر شده، پس از دو ماه زندان و شکنجه آزاد میشود و حال که دیگر نمیتواند شغل معلمی را ادامه دهد، به دنبال راههای دیگری برای گذران زندگی خانوادهاش میگردد و در این هنگام به گذشته بر میگردد و خاطرات آشنایی با همسرش که دختری آذری و روستایی بوده، در مکانی به نام دره ساوالان بازگو میکند. زندگی عسل و گیلهمرد و عشق بینشان آرام آرام پیش میرود و این دو در تلاشند تا با وجود مشکلاتی که ساواک برایشان به وجود آورده، خدشهای به زلالی رابطهشان وارد نشود.
نام بردن از بزرگان ادبیات، سینما و موسیقی کشور در گوشه و کنار جریان داستان نشاندهنده اهمیت و احترامی است که نویسنده برای آنها قائل است و میخواهد دینش را در زنده نگاه داشتن نام آنان هرچند مختصر، ادا کند. این کتاب گویا آیینهای است که نادر ابراهیمی مقابل خود گرفته تا تصویری از خود و عقایدش را به خواننده نشان دهد و اگرچه با ظرافت این کار را کرده، اما میتوان رد پایی از شخصیت و عقایدش را در گوشههایی از کتاب پیدا کرد. نویسنده معتقد است که زندگی به دور از غم و مشکل، و عشق به دور از اختلافات نیست و هنر خوب زندگی کردن در حل مشکلات و اختلافات نهفته است.
در ضمن روایت عاشقانهای که بازگو میشود فضای سیاسی نیز به خوبی ترسیم شده و گویی نویسنده میخواهد تلفیقی از عشق و سیاست را به تصویر بکشد. در این میان برای عقاید سیاسیاش دلایل محکم و قاطعی بر میشمارد و خواننده را خواه ناخواه ملزم به پذیرش آنها میکند، اما این بار برخلاف سایر نوشتههای آمیخته با سیاست که شاید دلنشینی کمتری برای مخاطب به همراه دارد، ذکر واقعیات و دغدغههای اجتماعی و روند عاشقانه داستان در این کتاب موجب رضایت خاطر خواننده میشود.
قسمت هایی از کتاب
همسر یک باستانشناس پیر میگفت: “شوهرم را درست به این دلیل که یک باستانشناس است و دائما با اشیای قدیمی سرگرم است، دوست دارم؛ چراکه قدر مرا، هرقدر کهنهتر میشوم، بیشتر میداند. حال، مدتهاست که به من به عنوان یک ظرف بلور بسیار نازک نگاه میکند، و از من همانطور مراقبت میکند که از تنگ قدیمی بالای رف. او همیشه میترسد که یک نگاه بد هم آن تنگ را بشکند، همانطور که یک صدای مختصر بلند قلب مرا.
برگرفته از سایت https://mag.gaj.ir